ساقیا بده جامی زان شراب روحانی / تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را / آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من میکند به کار من / خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم / در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی
ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمیخواهیم / حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی
زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم / مینهم پریشانی بر سر پریشانی
زاهدی به میخانه سرخرو زِ مِی دیدم / گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی
ما و زاهد شهر یم هر دو داغدار اما / داغ ما بود بر دل داغ او به پیشانی
خانهی دل ما را از کرم عمارت کن / پیش از آن که این خانه رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید / بر دل «بهائی» نه هر بلا که بتوانی
- ۱ نظر
- ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۵۸